گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
قمر بنی هاشم
جلد سوم

فصل سوم
درهاى حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام


حرم حضرت عباس عليه السلام (رواق و گنبدخانه ) داراى شش باب در است كه پنج تاى آنها به رواق ها گشوده مى شود و يكى دو قسمت بالا سر قرار دارد.
دو باب از اين درها در غرب قرار دارند.
يكى از اين دو در در جوار كفشدارى متعلق به توليت حرم واقع شده ، جنس ‍ آن از نقره و داراى دو لنگه است . بر بالاى آن كتيبه اى است و در آن كتيبه نوشته است : كتبه محمد على القزوينى الحائرى 1288 هجرى قمرى بر لنگه هاى در نيز اين نوشته ها به چشم مى خورد:
بر لنگه در راست ، اين ابيات از شاعر كربلايى سيدحسين علوى نقش بسته است :

قد تولى بالطف سقى العطاشى


ولا عدائه المنون سقاها


قام للحق ناصرا و المنايا


بشبا عضبه تشب لظاها


هى باب لمرقد ضم بدرا


لبنى هاشم وليث و غاها


و على العلقمى شيد صرح


قصرت عنه رفعه جوزاها


جدد المرتضى له الباب فخرا


ولا فعاله الاله تباهى


فيك بابا النجاه جدد ارخ


حق بالله لم يخب من اتاها

او در سرزمين طف آبرسانى به تشنگان را بر عهده گرفت و البته به كام دشمنان شربت مرگ ريخت ، او برخاست و حق را يارى داد و با لبه شمشير حويش طوفان مرگ بر اردوى دشمن وزاند.
اين در مرقدى است كه ماه بنى هاشم و شير بيشه پيكار اين خاندان را در خود جاى داده است .
و بر كنار نهر علقمى كاخى ساخته شد بلند كه آسمان نيلگون به بلندى آن نرسد.
مرقفى براى آن درى ديگر ساخت و اين مايه افتخار اوست كه خداوند كارهايش را مايه فخر قرار دهد.
اى ابوالفضل ، بر آستانه تو باب نجات حياتى ديگر يافته است ، تاريخ آن بگوى : اين به خداوند سوگند درى است كه هر كس قصد آن كند نوميد و ناكام نشود.
گفتنى است مصراع آخر اين شعر يعنى عبارت (حق بالله لم يخب من اتاها) ماده تاريخ ساخت اين در است كه در حساب ابجد با عدد 1356 برابر است و سال ساخت را نشان مى دهد.
بر لنگه چپ نيز ابيات ديگرى از همان شاعر است :

هى باب النجاه للحق طرا


حيث جاء الكتاب فى ذكراها


قائلا باب حطه من اتاها


و حمى من جهنم و لظاها


و باعتابها الملائك تهوى


فاز بالا من فليفز من اتاها


و على الشهب قد تسامت مقاما


بجلال و رفعه لا تضاهى


يا ثرى العلقمى قد صرت حصنا


بخضوع تشم طيب ثراها


لابى الفضل جددت باب قدس


ملا الخافقين ، فخر علاها

اين باب نجاتى است كه حق آن را به تمامى گشوده است ؛ آن جا كه در كتاب خدا از آن نام برده است ، جايى كه مى گويد (باب حطه ) كه هر كس بر اين در بيايد گناه او آمرزيده شود و سپرى براى او در برابرى دوزخ و زبانه هاى آن باشد.
بر آستانه اين در فرشتگان بايستند. اين در، باب امن است . هر كه آهنگ آن كند رستگارى يابد.
بر كوه هاى بلند نيز به جلال و رفعتى برترى و بلندى دارد كه آن را همانند نيست .
اى خاك علقمى ، تو با سر تسليم نهادن به زير گام هاى عباس دژى استوار شده اى و همه جا بوى خوش تو به مشام رسد، براى مرقد ابوالفضل درى نو ساخته شد، براى مرقدى پاك كه آوازه شكوه آن خاور و باختر را پر كرده است .
اين در، ساخت محمد حسن نقاش فرزند مرحوم شيخ موسى است .
در دوم نيز از نقره و داراى دو لنگه است و اين ابيات از كربلايى سيد حسين علوى شاعر بر آن نقش بسته است :

فتبدى بالصبح مذ جدوده


بعنان السماء منه الضياء


(حسن ) الندب بالسدانه فيه


نال فضلا عنت له الفضلاء


نصر الدينعن بصيره امر


صابر اللذى اراد القضاء


فعلى قبره الملائك طافت


واليه قد زارت الانبياء


و غدا باب قدسه للبرايا


كهف امن به المنى و الرجاء


بطل نال فى الطفوف مقاما


غبطته بنيله الشهداء


قد حباه اللوا حسين افتخارا


و الى مثله يحق اللواء


نار موسى ام باب قدس تجلى


لابى الفضل نوره ام ذكاء؟


ام غدا العلقمى طور التجلى


و به الارض اشرقت و السماء؟


مذ حوى مرقدا لشبل على


و له الفضل ينتمى و العرفاء

آن هنگام كه اين را نو سازى كردند در صبحگاهان از آن نورى به آسمان برخاست .
حسن ، آن كه داوطلبانه توليت قبر او را عهده دار شد افتخارى از آن خود كرد كه همه مفتخران در برابر آن سرفرود آوردند، او (عباس ) از سر آگاهى دين را يارى داد و در برابر خواست آن كه قضا و تقدير از آن اوست صبر كرد،
پس برگرد قبر او، فرشتگان به طواف آمدند و قبر او را، پيامبران زيارت كردند،
و آستانه بارگاه قدس او براى همه مردمان پناهگاه امنى شد كه امان و آرزوى خود آن جا بيابند،
او قهرمانى است كه در كربلا به چنان جايگاهى دست يافت كه همه شهيدان ديگر بر آن حسرت بردند، حسين افتخار پرچمدارى را به او داد و البته همانند او را اين پرچم سزاست ،
اينجا آتش مومى است يا باب قدسى است كه نور و روشنى ابوالفضل عليه السلام در آن تجلى كرده است ؟
يا آن كه نهر علقمى طور تجلى شده و آسمان از اين تجلى نورانى گشته است ؟
از آن زمان كه مرقد، پسر على را در برگرفت ، همان كه فضل و وفا را به او نسبت دهند.
در مورد ماده تاريخ نو سازى اين نيز دو بيت گفته شده است :

قد جددوا باب باب حمى للمبين


بنوره اشرق للسائلين


مذتم ارخ مجملا قولنا


باب الهدى و الرشد العالمين

درى از درهاى اين حرم روشنگر و اين پناهگاه مردمان كه به نور خود بر گدايان اين در روشنى بخشيده است نو سازى كردند، از آن هنگام كه اين بنا به پايان رسيد، ماده تاريخى برايش بگذار. چكيده سخن ما آن كه اين در، براى همه جهانيان باب راهيابى و هدايت است .
شايان ذكر است كه عبارت (مجملا قولنا باب الهدى و الرشد فى العالمين ) در حساب ابجد با عدد 1219 برابرى مى كند و اين سال را مى نماياند.
شايان ذكر است كه اين در مشرف بر كفشداريى است كه به واژه شيخ محمد كشوان تعلق دارد.
سومين در همان است كه در قسمت بالا سر قرار دارد و به جايى گشوده نمى شود. چهارمين در سمت پايين پا، يعنى در مشرق واقع است و به رواق گشوده مى شود. پنجمين در كه آن نيز به رواق گشوده مى شود، داراى دو لنگه است ؛ بر يك لنگه ، اين ابيات نقش بسته است :

مررت بقبر للشهيد بكربلا


ففار عليه من دموعى غزيرها


فما زلت ارثيه و ابكى لرزئه


و يسعد عينى دمعها و زفيرها


ولا برح الوفاد زوار قبره


يفوح عليه مسكها و عبيرها


سلام عليك يا اباالفضل كلما


تمر شمالات النسيم و مورها

مولانا طاهر سيف الدين
بر قبر شهيدى در كربلا گذر كردم و اشك از ديدگانم فرو ريخت . همچنان او را رثا مى گويم و بر مصيبت و اندوه او مى گريم و ديده ام نيز مرا به اشك و سينه ام مرا به ناله همراهى مى كند، همچنان قاصدان كوى او به زيارت قبرش مى آيند و بوى مشك و عبير در اين مرقد مى پراكند.
اى ابوالفضل ، سلام بر تو تا آن زمان كه نسيم پگاه و شامگاه بوزد.
وقف : سرمان سيف الدين طاهر، سال 1351 هجرى قمرى .
بر لنگه ديگر نيز اين ابيات به چشم مى خورد:

عباس يا باب الحوائج للورى


الفضل جارى منك للاطياب


تهديك افئده الكرام بشوقهم


بمقامك العالى لكسب ثواب


يقضى حوائج من يلوذ ببابه


رب العلى و مسبب الاسباب


و يفوز زائره بنيل مرامه


و له النعيم غدا يغير حساب


قصر البيان عن المديح لبابه


طوبى لحجاب و حسن مآب

عباس ، اى باب الحوائج مردمان واى كه فضل و نيكى ات بر همه پاكان جاى است ، دل هاى بزرگان شوق تو دارد و مقام بلند تو را براى رسيدن به پاداش الهى به پيشوايى مى گيرد، هر كس بر در او پناه آورد، خداوند آسمان سبب ساز هستى حاجت او را بر مى آورد.
هر كس او را زيارت كند به خواسته خويش مى رسد و كامياب مى گردد و در فرداى قيامت نيز او را نعمتى بى حساب خواهد بود، بيان ازمديحه سرايى بر آستانه او كوتاه است ، خوشا كسى را كه پاسبان آن در است و اين خوش ‍ فرجامى است ).
اما ششمين در نيز درناحيه شمال حرم واقع است و همان اشعارى بر آن نقش بسته كه بر پنجمين در هست ، با اين تفاوت كه در ميانه لنگه دوم اين كتيبه نيز ديده مى شود: (البانى محمد جعفر خلف المرحوم الحاج عبدالحميد التاجر الاصفهانى 1341 هجرى كتبه على بن الحسين الموسوى البهبهانى ).
ايوان طلا
ايوان طلا ايوانى است وسيع كه در جلوى گنبد خانه حرم و مشرف بر صحن شريف است و 320 متر مربع مساحت دارد. از آجرهاى مسى رنگ و طلا كارى شده در نماى آن استفاده شده است . بر پيشانى ايوان قطعه اى مستطيل شكل ديده مى شود كه چند بيت به زبان تركى و باخطى زيبا بر آن نوشته است . يكى از بيت ها اين است :

يازدى خلوصى برله تاريخ كلك فيض


ايتدى بوبار گاهى سلطان حميد تجديد

اين بيت گوياى آن است كه ايوان در دوره حكومت سلطان عبدالحميد عثمانى تجديد بنا شده است . در كتاب مدينه الحسين آمده است :
ديوار جلويى ايوان ، از كف تا ارتفاع دو متر، با سنگ هاى مسى رنگ و طلا كارى شده تزيين يافته و آن گونه كه از نوشته هاى چپ و راست پيشانى ايوان و مجاور در ميانى حرم پيداست ، در سال 1309 هجرى قمرى احترام الدوله همسر ناصر الدين شاه به طلا كارى ايوان اقدام كرده و پس از او آصف محمد على شاه لكنهوى به پوشش طلاى قسمت هاى باقيمانده جلو ايوان پرداخته است . مساحت ايوان نزديك به مساحت ايوان حرم امام حسين عليه السلام است و در زير اين ايوان در قسمت ميانى درى مسى گشوده مى شود كه 3 متر طول و 2 متر عرض دارد و بر آن اين عبارت نوشته است :
(رجب على الصائغ ابن المرحوم فتح الله الشوشترى عام 1355 هجرى قمرى صاغها النقاش محمد حسين ابن المرحوم الشيخ موسى كتبها محمد جواد الخطاط). ظاهرا همين شخص دو در نقره اى ديگر نيز ساخته كه در جلوى ايوان و در دو ضلع شرقى و غربى آن به سمت داخل گشوده مى شود).
بر ايوان طلا و درهايى كه از آن يا از مجاورت آن گشوده مى شود، شش ‍ كفشدارى وجود دارد كه سه تاى آنها در چپ ايوان قرار گرفته است : اولين كفشدارى از آن ورثه سيد سليمان سيد جعفر سيد مصطفى آل طعمه و در اجاره شيخ حسين معله نجفى است .
دومين كفشدارى از آن ورثه برخى از افراد آل لطيف آل قنديل و آل صخنى و فعلا در دست عبدالحسين ، جعفر و حاج صادق فرزندان محمد على بن مرزه بن محمد كشوان است و سومين كفشدارى ديگر هم كه در سمت شرق ايوان قرار گرفته ، همه از آن ورثه سيد امين سيد مصطفى آل طعمه است . سيدمحمد حسن آل ضياء الدين توليت حرم نيز دو كفشدارى براى خود ايجاد كرده است ؛ يكى در شرق و ديگرى درغرب ايوان .
از اين ايوان دو در گشوده مى شود كه يكى در وسط آن قرار گرفته است و به رواق راه دارد. در اول ؛ اين در از جنس نقره است و ابيات زير از شاعر محمد على يعقوبى بر آن نقش بسته است :

لذ باعتاب مرقد قد تمنت


ان تكون النجوم من حصباه


و انتشق من ثرى ابى الفضل نشرا


ليس يحكى الضلال نشر شذاه


غاب فيه من هاشم اى بدر


فيه ليل الضلال يمحى دجاه


هو يوم الطفوف ساقى العطاشى


فاسق من فيض مقلتيك ثراه


و اطل عنده البكاء فقيه


قد اطال الحسين شجوا بكاه


لا يضاهيه ذو الجناحين لما


قطعت فى شبا الحسام يداه


هو باب الحسين ما خاب يوما


وافد جاء لائذا بحماه


قام دون الهدى يناضل عنه


وكفاه ذاك المقام كفاه


فاديا سبط احمد كابيه


حيدر من فدى النبى اخاه


جدد (المرتضى ) له باب قدس


من لجين يغشى العيون سناه


انه باب حطه ليس يخشى


كل هول مستمسك فى عراه


قف به داعيا و فيه توسل


فيه المرء يستجاب دعاه

به آستانه بارگاهى پناه جوى كه ستارگان آرزو كنند كاش ريگ هاى زمين آن باشند.
خود را از بوى خوشى كه از آن جا از مضجع ابوالفضل مى وزد و هيچ بويى ديگر آن را همانندى نكند برخودار كن ، در اين خاك بدرى از خاندان بنى هاشم پنهان شده است ، چه بدرى كه همه سياهى ها و ظلمت ها را از ميان برد، او در روز عاشورا سقاى تشنگان بود، تو نيز از سرشك ديدگانت خاك او را سيراب كن .
آن جا فراوان گريه كن كه حسين عليه السلام از اندوه او بسيار غمگين گشت و گريست .
آن گاه كه بر لبه شمشير دو دست او از تن جدا شد جعفر طيار نيز نتواند به رتبه او رسد و او را همانندى كند؛
او باب حسين است و آن كه به حرم و پناهگاه او پناه آورد، هيچ گاه ناكام و نوميد نشد،
او به دفاع از امام هدايت برخاست ، پيشاپيش او پيكار كرد و دو دستش سپر بلاى او ساخت ،
او سبط احمد را فدا شد، آن سان كه پدرش على فدايى برادر خود پيامبر خدا گشت (و به شب هجرت در بستر او خوابيد).
مرتضى براى او درى كه باب قدس است نوسازى كرد و با نقره اى كه فروغش ديگان را خيره كند آراست . اين در، باب آمرزش گناهان است كه با چنگ آويختن به حلقه اش هيچ بيمى نيست .
بر اين درگاه به دعا و توسل بايست كه در اين جا و به حرمت اين بارگاه ، دعاى كسان مستجاب شود.
در وسط اين در كتيبه اى با عبارت : قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : انا مدينه العلم و على بابها اين بيت شعر ديده مى شود:

نلت المنى فقل به مورخا


باب نجاه المذنبين جددا

بدين بارگاه به آرزوى خود رسيدى ، آن را ماده تاريخ گوى : باب نجات گنهكاران نوسازى شده است .
گفتنى است مصراع اخير باب نجاه المذنبين جددا به حساب ابجد نمايانگر عدد 1354 است كه سال ساخت اين دورانشان مى دهد.
در دوم ؛ اين در نيز از نقره است كه به حرم گشوده مى شود و دو لنگه دارد.
بر لنگه نخست ، چند بيت شعر از مرحوم سيد محمد جمال هاشمى به چشم مى خورد. متن آن ابيات چنين است :

يا اباالفضل انت لله باب


رفعت للسماء منك القباب


كعبه المومنين حجت اليها


عاطفات فيها الولاء مذاب


ووفود الاملاك تهبط شوقا


لمقام لله فيها اقتراب


كم صلاه لله نعرج فيه


و دعاء فى ظله يستجاب


انت باب الحسين دنيا و اخرى


فله منك جيئه و ذهاب


من يزره من غير بابك الغى


حاجزا حوله يقوم حجاب


منك يجرى على الولاء ثواب


بك ينفى عن الموالى عقاب


انت سر القبول فى العمل المقبول


لا ما اتت به الاتعاب


فتحت للجنان باسمك بابا


شيعه الحق و الوسيله باب


صنعته باصفهان فامسى


تحفه يحتفى بها الاعجاب


حملته اليك تطوى الفيافى


بولاء تضج منه الشعاب


و تناهت بنصبه باحتفال


فيه للدين نصره و اكتساب


يا اباالفضل ان بابك اسمى


من يحط حده و فيه الحساب


ياشهيد الايمان يومك فخر


للهدى فيك تزدهى الاحقاب

1388 هجرى
اى ابوالفضل تو باب خدايى كه آسمان به يمن تو گنبدى بلند افراشته است .
تو كعبه مومنانى و دل ها و عاطفه هايى به اين كعبه حج گزارده اند كه به ولا و سرسپردگى در آميخته اند،
فرشتگان گروه گروه و به شوق اين بارگاه فرود مى آيند و اين جا توان به بارگاه خداوند تقرب يافته ، چه بسيار نمازها كه از زير اين گنبد به آسمان فرستاده و چه بسيار دعاها كه در سايه اين سراى اجابت مى شود،
تو در اين سراى و آن سراى باب حسينى كه از رهگذر تو توان به او رسيد، هر كس از غير طريق تو آهنگ زيارت او كند، پرده اى سنگين بر گرد خويش ‍ افكند است ،
از دست فيض تو به سر سپردگان پاداش دهند و به نام تو از بردگان اين كوى كيفر بردارند،
تو را از پذيرفته شدن هر كار پذيرفته اى ، نه آن كه راز اين پذيرش رهاورد سختى و تلاش باشد،
شيعيان كه طايفه حقند، براى اين بوستان به نام تو درى ساخته اند و البته اين در بهانه است ،
آن را در اصفهان ساخته اند و ارمغان آورده اند، ارمغانى كه هزاران شگفت برانگيزد،
شيعيان اين در را از كوه و بيابان گذرانده و بدين جاى آورده اند، با عشق و ولايى كه آوازه آن در كوه و دره پيچيده است ،
نصب آن را با مجلسى به پايان رساندند و اين يارى دين و مايه به دست آوردن پاداش الهى شد،
اى ابوالفضل ، در بارگاه تو پر آوازه ترين درى است كه بر آن گناه با همه آن كه حسابى دارد فرو ريخته شود،
اى شهيد ايمان ، آن روز پرافتخار پايدارى تو مايه افتخار راه هدايت است و نسل ها بر آن مباهات كنند.
در پايين اين شعر نيز عدد 1388 هجرى قمرى . كه نشان دهنده سال ساخت اين در است ديده مى شود.
در ميان لنگه دوم دايره اى است و در آن چنين نوشته است : انا مدينه العلم و على بابها العبد الجانى ابن شمس الدين محمد الاصفهانى محمد على الحسينى الطباطبائى غفر ذنوبه 1259 هجرى قمرى .
من شهر دانشم و على آن را دروازه است . بنده گنهكار فرزند شمس الدين محمد اصفهانى محمد على حسين طباطبايى كه خداى از گناه او در گذرد، 1259 هجرى قمرى .
در سمت غرب اين ايوان ، درى كوچك مشرف به كشيكخانه وجود دارد و بر لوح هايى مسين كه بر اين درنصب شده ، بيت زير نوشته است :

بذلت يا عباس نفسا نفيسه


لنصر حسين عز بالجد من مثل

اى عباس ، تو جانى گرانبها براى يارى حسين فدا كردى و اين چه ناياب مثلى براى فداكارى است .
به سال 1355 هجرى قمرى (1936 ميلادى ) سيد محمد حسن آل ضياء الدين توليت حرم عباس عليه السلام درى ديگر از جنس نقره براى حرم حضرت ساخت . شيخ محمد حسن ابوالحب ابيات زير را در اين باره سروده است :

شيدت يا ابن المرتضى باب علا


بها البرايا قد لوت رقابها


فقف عليها خاضعا مسلما


ملتثما من ادب اعتابها


الاترى الاملاك فيها احدقت


اضحت على ابوابه حجابها


باب ابى الفضل سليل حيدر


من فاق ابناء العلى انجابها

(اى پسر مرتضى ، تو درى از درهاى عظمت و سربلندى ساختى كه بندگان همه بر آستانه اش سر فرود آورده اند.
پس تو اى زاير، بر اين در بايست ، سلام ده و آستانه از روى ادب ببوس .
آيا نمى بينى كه فرشتگان بر اين بارگاه حلقه زده اند و دربانانى اين جا ايستاده اند؟
اين باب ابوالفضل فرزند حيدر است ؛ كسى كه فرزندانش بر همه مهتران برترى دارند).
محمد بن سيد حسن حلى هم در اين باره شعرى گفته و در اين شعر ماده تاريخى به حساب جمل آورده است :

اقول لمن رام باب الرجا


و رام لرى الحشا موردا


الا اقصد اباالفضل فهو المراد


لكل كئيب غدا مقصدا


و فيه و منه بلوغ المنى


و فى حرم القبر تلقى الندا


و من رام اذ ارخوا (قصده


فبابا ابى الفضل قد جددا

1355 هجرى
هر كس را كه باب اميد مى جويد و هر كس را كه بر جگر تشنه خود آبى مى طلبد مى گويم ،
هلات آهنگ ابوالفضل كن كه او مراد و مقصد فرداى هر دل آزرده است ،
در اين جا و از اين جاست كه به آرزوى خود رسند و در اين حرم است كه ندايى مى شنوى :
(چونان كه ماده تاريخ مى گويم ) هر كه آرزويى دارد قصد اين آرامگاه كند كه درهاى حرم ابوالفضل را از نو ساخته اند.
گفتنى است عبارت قصده فبابا ابى الفضل قد جددا به حساب ابجد با عدد 1355 برابرى مى كند و اين سال را مى نماياند.
شاعر كربلايى ، سيد مرتضى وهاب نيز چند بيتى در ماده تاريخ ساخت در حرم آورده است :

قف بباب الله واستشفع اليه


بفتى فى كربلا واسى الحسينا


باب خلد حيث فى تاريخه


(شيدوا باب ابى الفضل لجينا)

1374 هجرى .
بر درگاه خداوند بايست و به آن جوانمردى كه در كربلا حسين راهمراهى كرد شفاعت جوى ،
اين در باب خلد و جاودانگى است كه در تاريخ آن گفته شده است : در بارگاه ابوالفضل را از نقره ساختند.
گفتنى است عبارت : شيدوا باب ابى الفضل لجينا به حساب ابجد، عدد 1374 را مى نماياند.
در كفشدارى مقابل دفتر توليت حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام نيز اين دو بيت از شاعر زنده ياد سيد حسين علوى به چشم مى خورد:

لذ باعتاب ابى الفضل الذى


كابيه المرتضى يحمى حماه


واخلع النعلين و ادخل صاغرا


و انتزع من قدسه طيب شذاه

به آستانه ابوالفضل پناه جوى كه چون پدرش على عليه السلام از ناموس ‍ دين دفاع كرد.
پاى افزار بكن و فروتنانه به درون رو و از جايگاه قدس اين حرم خوش آن را بياب .
صحن و درهاى آن
در گذشته ، هنگامى كه از باب قبله مى گذشتيد، به صحنى كوچك و مربع شكل وارد مى شديد كه در شرق آن يك حجره و يك سقاخانه قرار داشت و بر ديوارهاى آن اشعارى به زبان فارسى و حديثى نبوى و در پايان اين نوشته ، تاريخ 1304 هجرى قمرى به چشم مى خورد. سپس هنگامى كه مى خواستيد به صحن بزرگ برويد، از سالنى مربع شكل مى گذشتيد كه در غرب آن مقبره مرحوم حاج محمد صادق يكى از متوليان نوسازى حرم و در شرق آن نيز مقبره راجه محمد جعفر هندى قرار مى گرفت . هنگام احداث خيابانى كه صحن شريف را در بر مى گيرد، نصف صحن قبله از قسمت غير مسقف تا اول سالن پيشگفته از ميان رفت و باقى مانده اين صحن نيز بعدها در گنجينه حرم ادغام شد. اين محل زمانى مسجد و رواق بود و بعدها در سال 1383 هجرى قمرى (1936 ميلادى ) كتابخانه ابوالفضل العباس نام گرفت .
مگر در پاره اى موارد، اصولا همه كسانى كه به نو سازى حرم مطهر امام حسين عليه السلام پرداختند، حرم حضرت عباس عليه السلام را نيز نوسازى كردند. سيد عبدالحسين كليددار مى گويد:
تاريخ بناى صحن و حرم حضرت عباس عليه السلام با تاريخ بناى حرم امام حسين عليه السلام در روزگاران مختلف همپاى و همراه است و بيشتر كسانى كه افتخار نو سازى و تزيين در حرم امام حسين عليه السلام به دست آورده اند، به اقداماتى همانند، حرم حضرت عباس عليه السلام نيز توفيق يافته اند.
به هر روى ، مساحت صحن جامع حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام 9300 متر مربع و مساحت بناى حرم ؛ اعم از رواقها و گنبد خانه و ايوان 4370 متر مربع است .
ايوان هاى صحن بزرگ : صحن بزرگ داراى چهار ايوان وسيع است . سقف ايوان ها داراى مقرنس كارى و طاق و قوس هاى هندسى زيباست و در هر كدام نيز حجره اى وجود دارد كه براى مباحثه يا تدريس علوم دينى از آن استفاده مى شده است .
اين ايوان عبارتند از:
1. ايوان بالا سر؛ اين ايوان در غرب صحن قرار دارد و بر بالاى آن اين كتيبه به چشم مى خورد: قال الله تعالى : (بسم الله الرحمن الرحيم ، اذا جاء نصر الله و الفتح و رايت الناس يدخلون فى دين الله افواجا فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا).
خداوند فرموده است : بسم الله الرحمن الرحيم ، چون يارى خداوند و گشايش بيايد و مردمان را بينى كه گروه گروه به آيين خدا درآيند خداى خود را ستايش و تسبيح گوى و از او آمرزش بخواه كه او توبه پذير است (سوره نصر) سال 1304 هجرى قمرى .
(در وسط اين ايوان هم كتيبه اى است كه اشعارى به زبان فارسى بر آن نوشته است .
گفتنى است در اين ايوان درويش ها در دهه محرم مجلس عزادارى برپا مى داشتند و ايوان را سياهپوش مى كردند و از ديوارهاى آن شمشيرها و كشكول هاى گوناگونى مى آويختند. اين گروه را درويش هاى حرم حضرت عباس عليه السلام مى ناميدند، در برابر درويش هاى ديگرى كه در حرم امام حسين عليه السلام بودند.
2. ايوان شرقى ؛ اين ايوان در ضلع شرقى صحن قرار دارد و باب الرضا (باب العلقمى ) در زير همين ايوان است . در بالاى ايوان كتيبه اى است كه سوره حمد وتاريخ 1304 هجرى قمرى بر آن نوشته است . اين كتيبه در ماه رمضان 1304 هجرى قمرى نوشته شده و يكى از كاشيكاران به نام حاج محمد نادر توكلى در همان سال اين ايوان را تجديد بنا كرده است .
3. ايوان شمالى ؛ در قسمت بالاى اين ايوان كتيبه اى كه تاريخ 1304 هجرى بر آن نقشه بسته است .
4. ايوان قبله : اين ايوان در مدخل باب القبله است و بر آن كتيبه اى به تاريخ 1304 هجرى قمرى و اثر محمد حسين يزدى به چشم مى خورد بر بالاى اين ايوان نيز ساعت زنگدار بزرگى نصب شده است .
اين بارگاه شاه جهان حقيقت است


اين جا حريم پاك علمدار كربلاست


اين آستان قدس شهيد ره خداست


اين جا حريم حضرت باب الحوائج است


دولت در اين مقام و كشايش در اين سر است


اين جا بود مقام شهيدى كه تا ابد


خاكش حيات بخش و هوايش عبير زاست


اين بارگاه شاه جهان حقيقت است


اين جايگاه جلوه انوار كبرياست


اين خاك مشك بيزكه دار الشفا بود


هر ذره اش به چشم ملايك چو توتياست


اين جا جايگاه شهيدى كه تا به حشر


دين خدا و پرچم اسلام از او بپاست


اين جاست جايگاه اميرى كه در كرم


كان سخا و ابر عطا و يم وفاست


اين جاست جايگاه علمدار لشكرى


كز بهر حق عليه ستمگر به پاى خاست


دريا دلى غنوده در اين جا كه همچو نوح


در بحر دين به كشتى توحيد ناخداست


سقاى اهل بيت ، حسين على بود


اين تشنه لب كه خاك درش چشمه بقاست


گردد مس وجود تو چون زر در اين مقام


اين بارگاه خشت وجودش زكيمياست


آيينه تمام نماى حقيقت است


هر دل كه با ولاى ابوالفضل آشناست


حاتم كه گشت شهره آفاق از سخا


در آستانه كرمش كمترين گداست


آن كس كه سر زفخر بسايد بر آسمان


اين جا كه مى رسد ز ادب قامتش دوتاست


آب فرات تا به ابد شرمگين بود


از تشنه اى كه ساقى و سقاى كربلاست


در روز حشر فاطمه گردد شفيع خلق


در دست وى دو دست بود كز بدن جداست


از اين مصيبتى كه به آل نبى رسيد


تا روز رستخيز به پا پرچم عزاست


امروز هر كه خدمت آل على كند


فردا شفيع او به صف حشر مرتضاست


بر طبق امر آيت حق (حضرت حكيم )


آن كس كه حكم او به همه شيعيان رواست


شد اين ضريح ساخته در شهر اصفهان


شهرى كه گر جهان هنر خوانمش سزاست


تاريخ اين ضريح (طلايى ) چنين سرود


عباس مير جنگ و علمدار نينواست )

درهاى قديمى صحن
در قديم ، صحن حرم حضرت عباس عليه السلام داراى شش در بوده و هر يكى از اين درها بر حسب جايى كه در آن قرار گرفته ، نام مشخصى داشته و هر كدام به يكى از محله هاى قديمى شهرباز مى شده است . جنس اين درها از چوب مرغوب بوده است . شيخ جعفر الهى درباره تاريخ ساخت اين درها چنين شعرى آورده است :

صحن ابى الفضل رفيع الذرى


قد فاخر العرش علا فارتفعا


فيه قباب للفخار ضربت


بفخرها خازنها قد رفعا


ابوابها امست رجاء المرتجى


و مستجاب دعوه لمن دعا


الق العصا مورخا (باب مجد


اذن الله له ان يرفعا)

صحن حرم ابوالفضل ، پناهگاه و حرمى والاست كه بر عرش تفاخر كرده و بر آن بلندى يافته است ،
بر اين بنا گنبد افتخارى استوار گرديده و نگهبان اين حرم به چنين افتخارى كه نصيبش شده سزامند مباهات ورزيدن است ،
درهاى اين صحن درگاه اميد آرزومندان است و جايى است كه در آن دعاى دعا كنندگان اجابت شود،
عصاى خود بيفكن و اين درها را تاريخ بنا بگوى ،
اين باب مجدى است كه خداوند بلندى و عظمت را برايش خواسته است .
گفتنى است عبارت : باب مجد اذن الله له ان يرفعا به حساب ابجد نمايانگر عدد 1287 است و نشان مى دهد درها در اين سال ساخته شده است .
به هر روى ، اين درها عبارتند از:
1 - باب القبله ؛ از آن روى كه در سمت قبله است بدين نام خوانده اند. در قسمت جلو آن فراخنايى به وسعت 16 متر وجود دارد كه آن را صحن صغير (صحن كوچك ) ناميده اند. بر فراز ايوان اين در دو گلدسته كوچك است . طول اين در به 5/4 متر و عرض آن به 3 متر مى رسد. اين در به روزگار اشغال عراق از سوى انگلستان در سال 1337 هجرى قمرى و به دست محمد خان بهادر، معاون حكمران انگليسى عراق ، كاپيتان برى ، گشوده شده است . يكى از شاعران ماده تاريخ بنا را در اين شعر مى آورد:

يا سائلى ارخ (تجد


فتح الطريق محمد)

اى كه از من مى پرسى ، خودماده تاريخ بگوى : مى يابى كه اين راه را محمد گشوده است .
عبارت تجد فتح الطريق محمد به حساب ابجد نمايانگر 1337 است و سال بنا را به تاريخ هجرى قمرى نشان مى دهد.
بر اين در دو كتيبه اى كه على بن حسين موسوى بهبهانى آنها را به سال 1340 هجرى قمرى نوشته است . در پيشانى در گاه نيز صفحه اى مسين ، لوزى شكل و تذهيب شده وجود دارد كه بر آن نوشته است : (سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين )،
(بر شما درود پاك و پيراسته ايد بدان در آييد و در آن جلودانه بمانيد).
هنگامى كه دولت عراق در 17 جمادى الثانى سال 1373 هجرى قمرى ، 2 فوريه 1953 ميلادى . خيابان اطراف صحن را احداث كرد، اين درگاه ويران شد و قسمتى از بناى آن نيز در خيابان قرار گرفت . در نصب شده در آن جا نيز به باب صاحب الزمان در غرب صحن انتقال يافت . درهمان زمان يكى از زائران در گران قيمتى كه نقش هايى بديع بر آن تراشيده شده بود، به حرم اهدا كرد و اين در، در محل باب القبله نصب شده بر هر يك از لنگه هاى اين در، يك بيت شعر و در زير آن نام واقف نوشته شده است .
بر لنگه نخست اين عبارت است :

بباب ابى الفضل اعتصم متمسكا


فما الفضل الا من ابى الفضل يرتجى

يا مفتح الابواب الواقف خالق زادگان
در حلقه در بارگاه ابوالفضل چنگ زن كه فضل و بخشش تنها از ابوالفضل توان آرزو داشت . اى گشاينده درها، وقف كننده ، خالق زادگان .
بر لنگه ديگر نيز اين عبارت است :

و من كان بابا للحسين بنا به


له الله باب ان يسد و يرتجى

و اليه المرجع و الماب الواقف خالق زادگان
آن كسى كه باب حسين بوده ، خداوند خود او را باب است كه به گاه بسته بودن بر آن اميد باز شدن است بازگشت همه به سوى اوست واقف : خالق زادگان :
2. باب القبله الصغير (باب قبله كوچك ): اين در سال 1304 هجرى قمرى در شرق باب القبله گشوده شده ؛ ارتفاع آن سه متر و عرض آن نيز سه متر است و حاج محمد صادق شوشترى آن را ساخته است .
3. باب البركه : در شرق صحن قرار دارد، ارتفاع آن 5 متر و عرض آن 3 متر و از درهاى قديم كه بر نهرى كهن منشعب شده از نهر علقمى كه آن را نهر العباس مى ناميده اند مشرف بوده است . آثارى از اين نهر تا نيمه سده دوازدهم هجرى قمرى وجود داشته و از آن تاريخ اين آثار هم از ميان رفته است . ما اطلاع چندانى از چگونگى از ميان رفتن اين نهر و آثار آن را نداريم و همين اندازه مى دانيم كه درجلوى اين درگاه فراخنايى به نام (البركه ) وجود داشته و زايران در آن جا آب بر مى داشتند و براى آب دادن درختها و نخلهاى موجود در صحن حرم از آبى كه آن جا استفاده مى شده است . در سال 1345 هجرى قمرى در آستانه جنوبى صحن حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام پنج اصله نخل وجود داشته كه بعدها از ميان رفته است . بردرى كه اينجا نصب بوده كتيبه اى وجود داشته و بر آن كتيبه اين عبارت به چشم مى خورد. بانى التعمير الحاج محمد صادق الاصفهانى سنه 1308 هجرى قمرى ) به سال 1376 هجرى قمرى (1956 ميلادى ) و در جريان احداث خيابان پيرامونى حرم باب البركه برداشته و به جاى آن چند باب دستشويى به هزينه حاج على تقى غياثى بنا شد. اين دستشويى ها، ورودى اش از بيرون صحن بود، پس از احساس خطر نشست آلودگى از آنها به حرم بسته شد. در سال 1389 هجرى قمرى (1969 ميلادى ) حاج جعفر كاظمى صباغ به جاى اين دستشويى ها دستشويى هاى جديدى با رعايت معيارهاى بهداشتى و تدبيرهاى لازم به هدف جلوگيرى از نشست آلودگى به پايه ها و ديوارهاى صحن احداث شده كه اكنون نيز باقى است .
گفتنى است در 1/1/1957 به جاى باب البركه درى ديگر از صحن گشوده شد.
4. باب السدره ؛ اين دروازه در ضلع شمال غربى صحن قرار گرفته و به دليل وجود درخت سدرى در آن جا به اين نام خوانده شده است . ارتفاع اين در به 4 و عرض آن به 3 متر مى رسد و بر روى آن اين كتيبه به چشم مى خورد: بسم الله الرحمن الرحيم ، قال الله تعالى : ان المتقين فى جنات و عيون ادخلوها بسلام آمنين ، ولايه على بن ابى طالب حصنى و من دخل حصنى آمن من عذابى . سنه 1308 هجرى .
ترجمه آيه ها: بيات يلمان پرهيزگاران در باغ ها و چشمه ها سارانند به آنان گويند: با سلامت و ايمين در آن جا داخل شويد. ترجمه حديث : ولايت على بن ابى طالب دژ من است ؛ هر كه به اين دژ در آيد از كيفر من در امان ماند.
5. باب صاحب الزمان عليه السلام ؛ اين در كه به تاريخ اول ذى القعده 1368 هجرى قمرى (25 آگوست 1949 ميلادى ) گشوده شده ، در سمت غرب صحن واقع است و طول آن به 5/4 و عرض آن به 3 متر مى رسد. بر اين در، اين كتيبه ديده مى شود:
(بسم الله الرحمن الرحيم ، انا انزلناه فى ليله القدر * و ما ادراك ما ليله القدر * ليله القدر خير من الف شهر * تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر * سلام هى حتى مطلع الفجر) سنه 1308 هجرى قمرى )
(به نام خداوند رحمتگر مهربان . ما آن را در شب قدر نازل كرديم ، و از شب قدر چه آگاهت كرد، شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است . در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى كه مقدر شده است ، فرود آيند، آن شب تا دم صبح صلح و سلام است ).
در ميانه پيشانى اين در، لوحى لوزى شكل است و عبارت (يا مولاى يا صاحب الزمان صلوات الله عليك ) بر آن نوشته است . در مدخل اين در نيز اتاقى است كه از آن براى مركز نيروى برق استفاده مى شود.
6. باب السوق ؛ در جنوب غربى باب صاحب الزمان و در فاصله 16 مترى آن قرار گرفته و مشرف بر بازارى است كه به حرم امام حسين عليه السلام مى رسد. طول اين در به 5/4 و عرض آن به 5/3 متر مى رسد و بر مدخل آن اين كتيبه كاشى به چشم مى خورد:
(يا ايها الذين امنوا لاتدخلوات بيوت النبى الا ان يوذن لكم )
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خانه هاى پيامبر در نياييد مگر آن كه شما را اجازه دهند).
(فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى )، سنه 1309 هجرى )(پاى افزار بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى ).
در جلو اين در فراخنايى كوچك و مربع شكل وجود داشته كه پيشتر حوضى براى آب خوردن وجود داشته و همچنين در آن جا چاه آبى و بر پيرامونش نيز شيرهاى آبى براى وضو بوده است .
در دوران مرحوم سيدمرتضى آل ضياء الدين توليت حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام ، اين مكان دستخوش تغييراتى شد تا كتابخانه عمومى حرم احداث شود. البته سيد مرضتى اين در را بست ، به جاى آن ، درى ديگر در مدخل باب صاحب الزمان گشود، حضور را تخريب كرد، چاه را نيز پر كرد و از اين مكان به عنوان دفتر طرح آبرسانى كه امتياز آن را براى خود گرفته بود، بهره جست . اين دفتر بعدها محل استقرار ترانس هاى برق حرم و صحن شد.
پيش تر گفتيم كه در دوره هاى اخير دو در ديگر از صحن حرم حضرت عباس ‍ عليه السلام گشوده شده است . اين دو عبارتند از:
7. باب العلقمى ؛ درمقابل خيابان معروف به شارع علقمى و در شرق صحن قرار دارد. به سال 1375 هجرى قمرى گشوده شده و بر آن كتيبه هايى نو ساخت . با تاريخ 1374 هجرى قمرى (1955 ميلادى ) بعدها به نام باب الرضا معروف شده است .
8. باب الحسن ؛ اين دروازه به سال 1373 هجرى قمرى (1954 ميلادى ) گشوده شده و در غرب صحن واقع است
صحن مقدس


يارب اين بارگه كيست كه خورشيد سما


هر سحر گه كند از خاك درش كسب ضيا


يارب اين مرقد پر نور مطهر از كيست ؟


كه به تعظيم درش پشت فلك گشته دوتا


يارب اين اختر تابان زكدامين برج است


كه منور بود از راى منيرش بيضا


يارب اين گوهر رخشان زكدامين درج است


كز نظرها همه چون گنج بود نا پيدا


يارب اين صحن و رواق و حرم از حضرت كيست


كه ز خاك در او كون و مكان يافت بها


صحن جانبخش ابوالفضل كه در رتبه او


عقل و وهمند دو حيرت زده چون من شيدا


اين همان صحن شريف است كه از فرط شرف


خادمش را به سر چرخ برين باشد پا


اين همان بارگه عرش مثال است كه نيست


گر كنى هندسه جز عرش برينش همتا


گوهر درج امامت ، شه جمشيد غلام


اختر برج ولايت مه خورشيد لقا


ماه تابان بنى هاشم عباس على


كز غلامى درش فخر كند بر دارا


اندرين صحن مقدس كه بود كعبه جان


سعى كن تا كه مقامى به كف آرى به صفا


اين همان منظر پاك است كه سر گردان است


چرخ از بهر طواف در او صبح و مسا


از سر شوق اگر پاى در اين صحن نهى


دستت از غيب بگيرند به هر رنج و عنا


گر تو را رنج به جان باشد اين جاست علاج


گر تو را درد به دل باشد اين جاست دوا

درهاى جديد صحن
آنچه گذشت ، فهرست و مشخصات درها و ورودى هاى قديم صحن حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام بود. اما درها ورودهاى جديد كه به سلا 1394 هجرى قمرى (1974 ميلادى ) سامان يافته ، از اين قرار است :
1. باب القبله ؛ در جنوب صحن واقع شده و در سال 1382 هجرى قمرى به همت سيد بدر الدين آل ضياء توليت وقت حرم و نيز همراهى برخى از عالمان ، از جمله حجه الاسلام سيد عباس حسينى كاشانى بر مدخل اين كتابخانه عمومى حضرت عباس عليه السلام احداث گرديده است . در ماه مبارك رمضان دراين كتابخانه جلسه هاى بحث و گفت و گوى علمى ، به هدف تقويت حركت علمى - ادبى كربلا برگزارشده است .
طول اين در، 4 متر و عرض آن 5/3 متر است و بر بالاى آن اين آيات نوشته است :
(بسم الله الرحمن الرحيم الدين امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سييل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون * يبشر هم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم خالدين فيها ابدا ان الله عنده اجر عظيم )
(كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند، نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند. پروردگارشان آنان را از جانب خود به رحمت و خشنودى و باغ هايى در بهشت كه در آن جا نعمت هايى پايدار دارند، مژده مى دهد).
(ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فى سبيل الله )
(خدا از مومنان جان و مالشان را به بهاى اين كه بهشت براى آنان باشد خريده است ).
از بيرون صحن كه بنگريد بر پيشانى درگاه اين كتيبه ديده مى شود:
قال تعالى : (بسم الله الرحمن الرحيم من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا * ليجزى الله الصادقين بصدقهم و يعذب المنافقين ان شاء او يتوب عليهم ان الله كان غفورا رحيما).
(از ميان مومنان مردانى اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه و وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در همين انتظارند و هيچ عقيده خود را ديگر گون نكردند).
بر فراز ايوان اين درگاه ، ساعت زنگ دار بزرگى نصب شده و در زير اين ساعت نيز از منظر بيرون صحن عبارت : (السلام عليك يا ابا الفضل العباس ) به چشم مى خورد.
2. باب الامام الحسن عليه السلام ؛ در غرب صحن و بر گذر زائران به سمت صحن امام حسين عليه السلام واقع است . طول آن 4 متر و عرض آن 3 متر است و بر بالاى در دايره اى و در آن دايره آيه : (انا فتحنا لك فتحا مبينا) ) (ما براى تو فتحى آشكار پديد آورديم ). در ميان نقش ‍ و نگارهايى بر روى كاشى نوشته است . از بيرون صحن بر بالاى درگاه ، اين ديده مى شود:
(بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم )
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خانه هاى پيامبر در نياييد مگر آنكه شما را اجازه دهند).
3. باب الامام الحسين عليه السلام ؛ در كنار باب الامام الحسن قرار گرفته ، طول آن 4 و عرض آن 3 متر است و بر بالاى در دايره اى است كه در آن نوشته است :
قال الله : (سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين ). (بر شما درود پاك و پيراسته ايد بدان در آييد و جاودانه بمانيد).
بلافاصله بر بالاى اين دايره كتيبه اى و در آن اين آيات نقش بسته است :
(بسم الله الرحمن الرحيم (ان المتقين فى جنات و عيون ادخلوها بسلام آمنين ) صدق الله العلى العظيم ).
(پرهيزكاران در باغ ها و چشمه سارانند به آنان گويند: با سلامت و ايمنى در آن جا داخل شويد).
بر بالاى اين نيز لوحى است كه عبارت :
(السلام عليك يا ساقى عطاشى كربلا)
(درود بر تو اى آبرسان تشنگان كربلا).
نقش بسته و اطراف آن با نقشهاى گل و گياه بر روى كاشى تزيين يافته است .
4. باب صاحب الزمان عليه السلام ؛ در كنار باب الامام الحسين عليه السلام واقع است و به خجستگى و ياد و نام امام عصر بدين نام نام خوانده شده ، ارتفاع آن به 4 و عرض آن نيز به 5/3 متر مى رسد. بر بالاى در، كتيبه اى با نقش هاى گل و گياه بر روى كاشى و در ميان آن عبارت : (باب صاحب الزمان ) به چشم مى خورد. از منظر بيرونى ، كتيبه اى بر اين سر در است و متن آن چنين است :
(بسم الله الرحمن الرحيم انا انزلناه فى ليله القدر * و ما ادراك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر * تنزل الملائكه و الروح ).
(ما آن را در شب قدر نازل كرديم از شب قدر چه آگاهت كرد، شب قدر از هزاران مان ارجمندتر است ، در آن شب فرشتگان با روح فرود مى آيند).
در سمت چپ اين در، سقاخانه اى است و بر بالاى اين آبخورگاه نقش ها و تزيين ها و مقرنس هايى است و در ميان اين نقش ها و تزيين ها بيت شعر زير و همچنين عبارت : (سلام الله على الحسن و الحسين ) به چشم مى خورد:

اشرب الماء هنيئا يا محب


و اذكر السبط الشهيد المحتسب

(اى دوستدار، آب بنوش كه گوارايت باد و سبط شهيد صبور و پايدار را ياد كن ).
پيشانى اين درگاه داراى سه بخش و در بردارنده قوس هايى است كه نقش هاى گل و گياه بر روى كاشى ، آنها را در ميان گرفته و در داخل اين گل و بوته نيز بيت شعر زير از شيخ محسن ابوالحب كلبى نقش بسته است :

اذا كان ساقى الناس فى الحشر حيدر


فساقى عطاشى كربلاء ابوالفضل

اگر سقاى مردم در روز رستاخيز على عليه السلام است ، آبرسان تشنگان كربلا نيز ابوالفضل است .
5. باب الامام موسى بن جعفر عليهماالسلام ؛ در زاويه غربى صحن قرار گرفته ، طول آن 4 و عرض آن 5/3 متر است و از منظر بيرونى بر بالاى سر در، كتيبه اى بر روى كاشى است و متن آن كتيبه چنين است :
(بسم الله الرحمن الرحيم (سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار) صدق الله العلى العظيم ).
(درود بر شما به پاداش آنچه صبر كرديد، راستى چه نيكوست فرجام آن سراى !).
6. باب الامام محمد الجواد عليه السلام (باب امام جواد عليه السلام )؛ در شمال صحن قرار گرفته ، طول آن 4 و عرضش 3 متر است . بر بالاى اين درگاه سقفى هلالى است كه با كاشى هاى زيبا آراسته شده و بر اين كاشى ها اشكال گل بوته و همچنين اشكال هندسى بر زمينه بنفش تيره نقش بسته است . بر بالاى در بلافاصله كتيبه اى است كه آيه زير بر آن به چشم مى خورد:
(بسم الله الرحمن الرحيم (الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكاه فيها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه كانها كوكب درى يوقد من شجره مباركه زيتونه لا شرقيه و لا غربيه يكاد زيتها يضى ء ولو ام تمسسه نار نور على نور يهدى الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس و الله بكل شى ء عليم ) صدق الله العلى العظيم ).
خدا نور آسمان ها و زمين است . حكايت نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى ، و آن چراغ در شيشه اى است . آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد، روشنى بخشد. روشنى بر روشنى است . خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى كند و اين مثل ها راخداوندذ براى مردم مى زند و خدا به هر چيزى داناست .
اين درگاه به ديوارى متصل است كه خود به باروى صحن پيوسته است . بر بالاى اين درگاه نيز متن كامل سوره قدر نق بسته است .
در سمت راست اين درگاه ، صفه اى است مسقف ، مشرف بر خيابان و در امتداد ديوار بيرونى . بر بالاى آن نيز سوره حمد بر كاشى نقش بسته است :
(بسم الله الرحمن الرحيم ، (افلح من تزكى * و ذكر اسم ربه فصلى )
پس از بسم الله الرحمن الرحيم ، (رستگار آن كسى است كه خود را پاك گردانيد و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گذارد).
7. باب الامام على الهادى عليه السلام ؛ اين درگاه در زاويه شمال شرق صحن واقع است ، طول آن به 4 و عرضش به 5/3 متر مى رسد و تازه احداث شده است .
8. باب الفرات ؛ در شرق صحن واقع است ، طول آن به 4 و عرض آن به 5/3 متر مى رسد. بر بالاى آن سقفى هلالى است كه به كاشى هاى زيبا و تزيين هايى از گل و بوته بر زمينه بنفش تيره آراسته شده است . بر بالاى در، كتيبه اى به خط كوفى به چشم مى خورد كه سوره انشراح بر آن نقش بسته است .
سقف متصل است به ديوار بيرونى كه مشرف بر خيابان است و بر پيشانى اين سر پوشيده ، كتيبه اى به خط ثلث است كه اين آيات بر آن نقش بسته است :
(بسم الله الرحمن الرحيم (و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنه زمرا حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين ) (و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته اند، گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن به رويشان گشوده شود و نگهبانان آن به ايشان گويند: سلام بر شما، خوش آمديد، در آن در آييد و جاودانه بمانيد.
ضلع هاى صحن
صحن داراى چهار ضلع است و در هر يك از اين ضلع ها حجره هاى كوچكى است كه شمار آنها به 75 مورد مى رسد. در جلو هر حجره نيز ايوانى كوچك وجود دارد. در ميانه هر ضلع از سمت بيرونى ايوانى است بزرگ و به ارتفاعى افزون بر دو طبقه از طبقه هايى كه حجره ها در آنها جاى گرفته اند. اين ايوان ها داراى نقش و نگارهايى از گل و بوته ، اشكال هندسى و آيات قرآن كريم است و در پايين برخى از آنها عبارت : (حرره محمد حسين بن محمد ابراهيم ، سنه 1304 هجرى قمرى ).
اين را محمد حسين بن محمد ابراهيم به سال 1304 هجرى قمرى تحرير كرد. به چشم مى خورد.
ضلع شمالى : در اين ضلع چند مقبره واقع است : مقبره آل نصر الله ، مقبره آل خياط و مقبره آل لطيف كه قبلا مكتبخانه مرحوم شيخ على ابوكفانه (پدر شيخ جواد ابو كفانه خطاط و عبدالمهدى ابوكفانه شاعر) بوده است . پس از اين مقبره ها به ايوان بزرگى كه در اين ضلع است مى رسيم و پس از آن نيز به مقبره آل ضياء الدين ، مقبره شيخ محسن ابوالحب (خطيب كربلا و در گذشته به سال 1369 هجرى قمرى ) و فرزندش دكتر ضياء الدين ، مقبره آل تاجر، مقبره شيخ محمد على محمود كشوان و پس از آن به باب الامام موسى بن جعفر عليه السلام بر مى خوريم .
ضلع غربى : اين ضلع به ترتيب ، آبخورگاه عمومى ، مقبره سيد محمد نقاش ، مقبره نصر الله ، سپس ايوان بزرگ تكيه درويشان كه امروز به (باب صاحب الزمان ) نامور است . مقبره خطاط و شاعر عراق شيخ فليح حسون رحيم جشعمى ، مقبره آل سيبويه ، مقبره ديگرى از آن نصر الله ، باب الامام الحسين ، مقبره اى از آل ضياء الدين و سرانجام باب الامام الحسن عليه السلام را در برگرفته است .
ضلع جنوبى : مقبره آل قزوينى در اين ضلع است و دفتر توليت حرم حضرت عباس عليه السلام نيز در جوار آن است . اين دفتر حجره حجره اى است كه مسوولان حرم و بزرگان در آن جا گرد مى آيند. پس از آن ايوان بزرگى است كه از باب القبله بدان در مى آييم ، بر فراز بام اين ايوان ساعت بزرگ زنگدارى است و در مدخل ايوان هم دو مقبره است : يكى مدفن سيد محمد رضا اصفهانى بانى صحن است و در مقابل آن نيز مقبره راجه هاى هند قرار دارد.
در سمت راست ايوان نخست به مقبره آل خير الدين مى رسيم كه يكى از عالمان به نام سيد محمد على خير الدين و همچنين سيد مرتضى وهاب شاعر در آن به خاك سپرده شده اند و پس از آن هم به گنجينه نفايس حرم مى رسيم .
ضلع شرقى : باب الامير (اميرالمؤ منين على عليه السلام ) در اين ضلع است و پس از آن مقبره اى كه سيدمحمد سعيد و برادرش سيد محمد كاظم ؛ از فرزندان سيد محمد حسن آل طعمه و همچنين سيد يوسف سيد احمد وهاب در آن به خاك سپرده شده اند. پس از آن به ترتيب مقبره هاى آل نصر الله ، آل طويل ، خاندان تطوه ، آل عواد و آل ماميشه قرار گرفته اند.
مقبره اخير زمانى مكتبخانه شيخ عبدالكريم كربلايى ملقب به ابومحفوظ بوده است . ايوان بزرگ مشهور به ايوان علقمى ، پس از اين مقبره هاست . آن گاه به باب الفرات و پس از آن هم به مقبره هاى آل ماجد، آل عوج ، علامه سيد على قطب و آل معالى و سرانجام باب الامام على الهادى عليه السلام مى رسيم .
به خاك سپرده شدگان حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
سيد عبدالرزاق مقرم در كتاب خود (قمر بنى هاشم ) به بررسى دفن شدگان حرم حضرت عباس عليه السلام پرداخته ، در اين باره مى گويد: از جمله اين بزرگان مى توان از كسانى ياد كرد كه علامه آقا بزرگ در كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه ، (ج 2، ص 199) نامبرده است . آن جا كه مى گويد:
(حاج سيد محمد بن محسن زنجانى به سال 1355 هجرى قمرى در زنجان در گذشت و پيكر او را بنابر وصيتش ، براى خاكسپارى به حرم حضرت عباس عليه السلام آوردند.
همچنين در اين كتاب (ج 2، ص 323) آمده است : شيخ على بن زين العابدين بارجينى حائرى ، صاحب كتاب الزام الناصب من احوال الغائب در حرم حضرت عباس عليه السلام به خاك سپرده شده است .
علامه شيخ على اكبر يزدى بفروئى از شاگردان برجسته اردكانى در فراخنايى كه در مقابل حرم است ، به خاك سپرده شده است .
سيد كاظم بهبهانى از شاگردان آيت الله سيد هاشم قزوينى در حرم ابوالفضل عليه السلام مدفون است . علامه سيدعبدالله كشميرى از شاگردان اردكانى ، در چهارمين حجره از سمت گوشه جنوب شرقى صحن دفن شده است .
شيخ ملا على يزدى مشهور به سيبويه و برادرش ملا عباس اخفش كه هر دو در تدريس جايگاهى در خور داشته اند، در حجره اى اختصاصى ، در جوار باب صاحب الزمان به خاك سپرده شده اند.
شيخ كاظم الهر، داراى مراتبى از علم و ادب و شاگرد شيخ صادق فرزند علامه شيخ خلف در آخرين حجره شمال شرقى صحن به خاك سپرده شده است . گفتنى است بخش قابل توجهى از ديوارهاى صحن ، با آيات قرآن كريم تزيين يافته ، از آن جمله مى توان از سوره دهر و سوره عم نام برد. همچنين سيد ابراهيم نقاش بر اين ديوارها رنگ هايى روشن به گونه اى بديع در هم آميخته است كه كمتر هندمندى مى تواند همانندى براى آن بيافريند.
گنبد
بر فراز حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام گنبدى است به قطر 12 متر و با شكلى متمايز از ديگر گنبدها. گنبدى نيم كروى با نوك تيز و ساقه اى نسبتا بلند است و از آن ، پنجره هايى با قوس هاى كمان ابرويى و نوك تيز به بيرون گشوده مى شود.
نماى داخل گنبد در قسمت ساقه كمربندى با زمينه بنفشه تيره است كه آياتى از قرآن كريم به رنگ سفيد بر آن نقش بسته است .
چنان كه بر قسمتى از گنبد ثبت شده ، به سال 1305 هجرى قمرى (1955 ميلادى ) اين گنبد طلا كارى شد. در اين سال علامه شيخ محمد خطيب طى تلگرامى به نخست وزير وقت عراق ، محمد فاضل جمالى ، در خواست كرد گنبد را طلا كارى كنند. بنابراين در خواست ، طلا كارى گنبد انجام يافت و بر پايه اسناد موجود در مديريت اوقاف كربلا، 6418 خشت طلا بر پوشش گنبد به كار رفت . در قسمت پايين گنبد آياتى از قرآن همراه با آيينه كارى و طلا كارى نقش بسته است . ارتفاع گنبد از روى زمين 39 متر است .
شاعر كربلايى ، سيد مرتضى وهاب ، به مناسبت طلا پوش كردن گنبد، شعرى عربى گفته و در آن ماده تاريخ نيز آوردهاست . متن شعر وى چنين است


شع ثغر الفجر نورا و انجلى


عن سما الدنيا رداء الغيهب


مستطيلا من ذكا راد الضحى


يخطف الابصار غيلا طفحا


و غزال الشرق مجدا سبحا


و من الايات اوحى جملا

نشرت موجتها فى المغرب


بكر الطير على انواره


ز احفا فى الروض من اوكاره


و انتشى البلبل من ازهاره


و على الاغصان بالشدو علا

با غاريد الهوى و الطرب


سابحا وسط حشايم عميق


من خيال حالم فيه غريق


كلما يظما سلسال رحيق


يجتنى ثغر الاقاحى قبلا

فائزا منها ببنت الحسب


سحر الطرف بياض السحر


محلا للسمع لحن الوتر


(ما لعينى عشيت بالنظر)


اطلى الكاس تجلت ام طلى

قبه صيغت بغالى الناشب


خلتها بالتبر لما برقت


نار موسى جانب الطور بدت


ام سنا الشمس جلالا سجدت


ام غريض الماء يشفى العللا

سال مشفوها بنهر سرب


انتشار الورد فى الارض انتشر


فتراءى كاللالى للبشر


ام ترى ادركت الشمس القمر


ام جلال الله بالقدر جلا

فتجلى للورى عن كثب


قبه بالتبر لما طليت


شرف التبربها مذ حليت


فوق طود للمعالى بنيت


من له يوم و غى فى كربلا

خالد رغم مرور الحقب


من بوجه الشمس فردا غبرا


و اذاق القوم موتا احمرا


فاتحا نحو الفرات انحدرا


غرف الماء و عنه عدلا

ذكر السبط و لما يشرب


قبه فوق الثريت ارتفعت


و على الافاق بدرا طلعت


من ابى الفضل بنور سطعت


و حكى تاريخها (صدقا على

مرقد العباس تاج الذهب )
(سپيدى صبح از كرانه آسمان شكفت و آسمان دنيا جامه سياهى شب و انهاد.
آنگاه پرتوهاى خورشيد بلندتر شد و بر زمين گسترد و به سرمستى و دلربايى ديدگان را در ربود.
و پرتو آفتاب چاشتگاهان در خاور كسترد و آياتى از زيبايى و نشانهايى از عظمت الهام كرد.
و موج اين پرتو در باختر نيز گسترد
آنگاه پرنده از لانه به بيرون پر زد و در زير اين نور صبحگاهى ، در باغ و چمن به پرواز در آمد.
بلبل از بوى گلهاى صبحگاهان ، بوى خوش شنيد و عطر اين گلها بر شاخه ها پراكند.
و اين همه با سرودهاى سر خوش و شادى همراه گشت
بلبل در ميان دريايى ژرف از خيالهاى رويايى شناور و در آن غرق مى شود.
هر گاه تشنه مى شود او را شرابى ناب است . و در اين جهان مگوى بابونه نيز بوسه مى چيند.
و او از اين باغ و بستان گلهاى معطر را از آن خود مى كند
سپيدى سحرگاهان ديده را سحر كرد و آهنگ خوش چنگ گوش را به خود دوخت .
ديده مرا چه شده است كه نيك نمى بيند، آيا اين زيبايى جام است كه رخ نموده يا اين پوششى است كه :
گنبدى ساخته به گران ترين زيورها را پوشانده است
چون اين گنبد به پوشش طلايش درخشيد، گمان بردم اين آتش موسى است كه در طور تجلى كرده است .
يا اين پرتو خورشيد است كه سر عظمت فرود مى آورد يا اين صداى خوش ‍ آبى است فرو نشانده تشنگى كه از نهرى جارى جوشيده و آن را تشنه اى تا سركشد.
بوى گل در همه جاى زمين پراكنده است و گويا اين مرواريدى است كه اينك براى آدميان مى درخشد يا گمان مى كنى خورشيد است كه به ماه رسيده است و يا جلال خداوند است كه در شب قدرى آشكار شده .
و از نزديك بر آدميان تجلى كرده است .
اين گنبدى است كه از آن روز كه به طلا آراسته شد طلا از آن افتخار يافت .
گنبدى است ساخته بر فراز بنيانى بلند، كه مرقد شيربيشه شجاعت در كربلاست .
مردى جاودانه كه به رغم گذشت روزگاران همچنان ياد و نام او و حماسه اش باقى است .
مردى كه يكه و يك تنه چونان گرد و خاكى از پيكار به پا كرد كه پرده آفتاب شد، و آن مهاجمان را طعم مرگى تلخ چشاند.
فاتحانه به سوى فرات پيش رفت و آنگاه مشتى آب براى نوشيدن برداشت و از آن نيز صرف نظر كرد.
او حسين را به ياد آورد كه هنوز آبى ننوشيده است
گنبدى است كه بر فراز اين كره خاكى افراشته و بدرى است كه بر كرانه افقها دميده است .
اين جلوه نور ابوالفضل است كه درخشيده ، و تاريخ خويش باز گفته است : به راستى كه بر:
مرقد عباس تاجى از طلاست
گفتنى است عبارت (صدقا على مرقد العباس تاج الذهب ) به حساب ابجد باعدد 1955 برابرى مى كند و نمايانگر آن است كه نوسازى و طلاكارى گنبد به سال 1955 ميلادى انجام پذيرفته است .
سيد محمد بن سيد حسن حلى نيز در شعرى ماده تاريخ نو سازى گنبد را به تاريخ قمرى آورده است :

قبه العباس لما ذهبت


شرف الابريز منها المراقدا


لم تزد فخرا به من بعد ما


شرفت اذ حل فيها الاسد


قلت مذ شعت نضارا و غدا


البدر منه خجلا و الفرقد


لم تنر بالتبر لا بل ارخوا


بابى الفضل انار العسجد

(گنبد عباس است كه چون طلاكارى شد، طلا از آن شرافت يافت اين مرقدى است كه :
از آن پس كه شير خدا عباس در آن به خاك سپرده شده و بدين سان شرافت يافته ديگر هيچ افتخارى افزون بر آن نيابيده است .
آن دم كه نور اين مرقد تابيده و ماه و ستاده قطب از آن خجل شد، گفتم :
اين گنبد نورانيت خويش از طلا نگرفته است . چنين نيست . تاريخ آن بگوى : بلكه اين طلاست كه به ابوالفضل نورانيت يافت است ).
گفتنى است در اين شعر، عبارت : (بابى الفضل انار العسجدا) به حساب ابجد نمايانگر عدد 1376 است كه تاريخ قمرى طلاكارى گنبد را نشان مى دهد.
گلدسته ها
در گوشه ايوان طلا و در مجاورت ديوار حرم ، دو گلدسته است ؛ نيمه بالاى هر يك از اين گلدسته ها به طلاى خالص روكش شده و مجموع خشت هاى طلاى به كار رفته بدين منظور 2016 عدد است . نيمه پايين گلدسته ها نيز تركيب آجر و صفحه هاى كاشى است و از خشت هاى كاشى كه به صورت حصير بافى در كنار هم چيده شده اند. كلمه هاى (الله )، (محمدا)، (رسول ) و (عباس ) به خط كوفى پديده آمده است . در قسمت بالايى هر يك از گلدسته ها اتاقكى است مسقف كه بر لبه هايى بنا شده و در زير سقف نيز مقرنس كارى است . سر گلدسته ها نيز نيم كره نوك تيز و داراى شيارهاى عمودى نصف النهار مانندى است . گلدسته ها بلند هستند و ارتفاع آنها به 44 متر مى رسد. شاعر هراتى شيخ محمد حسين فرزند حاج جواد به دقت شعرى درباره گلدسته ها گفته و در آن ماده تاريخى هم براى نوسازى يا بناى گلدسته ها آورده است :

بحضره القدس و غايه الامل


مئذنه زانت لعباس البطل


فقل لبانيها سعدت فبذا


احبطت نسرا و يغوثا و هبل


و قل لمن يرقى بها مكبرا


ارخ (فقل حى على خير العمل )

در اين بارگاه قدس و با همه اميدها و آرزوها، بر حرم عباس قهرمان مئذنه اى آراسته شد.
به بانى آن بگو: چه خوشبختى و سعادتى به چنگ آورده اى و بدين كار همه بتان نسر و يغوث و هبل را نگوساز ساخته اى ؛ بدان كس كه براى اذان برفراز اين مناره ها مى رود بگو: (اين را ماده تاريخ گوى : بگو به سوى برترين كار بشتاب ).
گفتنى است عبارت (فقل حى على خير العمل ) در حساب ابجد نمايانگر عدد 1319 است كه تاريخ قمرى بنا را بيان مى كند.
چونان كه از نوشته پايين گلدسته ها پيداست ، مرحوم محمد حسين صدر اعظم به سال 1221 هجرى قمرى به نو سازى و كاشى كارى آنها اقدام كرده است .
در زير بناى حرم راهرويى زير زمين است كه در آن از يكى از رواق ها باز مى شود و به مدفن امام عليه السلام مى رسد. اين راهرو نشانى از دقت و عظمت معمارى آن روزگار است .
متوليان حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
از آغاز سده چهارم هجرى ، حاجبان و دربانانى بر مرقد امام حسين عليه السلام و مرقد ابوالفضل عليه السلام گماشته شدند تا حرمت اين دو بارگاه را پاس بدارند و آن جا خدمت گزارند. معمولا (سادن ) يا همان توليت حرم ، از بزرگان خاندان هاى علوى و گاه غير علوى عراق بوده و در بيشتر اوقات يكى از عالمان عهده دار اين سمت شده است .
توليت از سمت هاى مهمى است كه از روزگار آل بويه تا روزگار صفويان جايگاه در خور توجهى داشته و در عصر صفويان به طور خاص از رشد و عظمت دو چندانى برخوردار شده است . از سده دهم هجرى قمرى به اين سوى ، برخى از خاندان هاى ساكن كربلا فرمان هايى از پادشاه صفوى دارند كه توليت را به آنان واگذاشته است . در دوران سلطه امپراتورى عثمانى بر عراق ، نام هاى برخى ازمتوليان و خدمتگزاران حرم امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در دفتر ويژه اى در اوقاف ثبت شده و آنان به موجب همين فهرست ، حقوقى ماهيانه دريافت مى كردند. اكنون نيز چنين است و خاندان هايى كه توليت را در اختيار دارند آن را براى فرزندان خود به ارث مى گذارند. البته گاه كه توليت از سادات است وى نقابت و پيشوايى علويان را نيز در اختيار مى گيرد و در نتيجه حكمران كربلا مى شود و گاه تنها توليت را در اختيار دارد و نقابت علويان با كسى ديگر است . تنها در اواخر حكومت صفويه و اوايل دوران سلطه عثمانى بر عراق ، متوليانى غير از علوى توليت را عهده دار شده اند.
معمولا توليت حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام جزو وظايف متوليان حرم امام حسين عليه السلام بوده و آنان با بر عهده داشتن اين مسووليت ، فردى شايسته را در خصوص اداره حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام به نيابت مى گماشته اند. اينك فهرستى ازمتوليان حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را فرا روى داريد كه بر پايه اسناد و مدارك كهن فراهم شده است :
1. محمد بن نعمه الله ؛ چونان كه ازمهر وى بر وقفنامه (فدان الساده ) پيداست در سال 1025 حرمدار بوده است .
2. شيخ حمزه ؛ از خاندان سلالمه ، عالمى فاضل كه در فاصله سال هاى 1091 تا 1106 هجرى قمرى عهده دار حرم بود و يادداشت ارزشمندى نيز درباره تاريخ كربلا از خود بر جاى گذاشت . فرزندى از او نمانده است .
3. شيخ محمد شريف ؛ چنان كه از مهر وى بر اوراق معلمچى به دست مى آيد)، وى به سال 1161 هجرى قمرى متولى حرم بوده است .
4. شيخ احمد خازن ؛ به سال 1187 هجرى قمرى توليت حرم را بر عهده داشته و گردآورنده ديوان سيد نصر الله حائرى ، او را (اديب فرهيخته ستوده ) خوانده است .
5. شيخ على بن عبدالرسول ؛ از سال 1188 تا 1222 هجرى قمرى عهده دار اين سمت بوده است .
6. عبدالجليل طعمه ؛ در سال 1224 هجرى قمرى توليت حرم را بر عهده داشته است .
7. سيد محمد على بن درويش بن محمد بن حسين آل ثابت ؛ از سال 1225 تا 1229 هجرى قمرى عهده دار اين سمت بوده است .
8. سيد ثابت بن درويش بن محمد بن حسين آل ثابت ؛ در سال 1232 هجرى قمرى عهده دار حرم شده و در سال 1238 هجرى قمرى و زمانى پس از آن نيز در همين سمت بوده است .
9. سيد حسين بن حسن بن محمد على بن موسى ، جد بزرگ آل وهاب ؛ در چهارم شوال 1240 هجرى قمرى و در پى بركنارى سيدثابت متولى پيشين حرم ، اين سمت را برعهده گرفته است .
10. سيد وهاب بن محمد على بن عباس آل طعمه ؛ در آغاز متولى حرم امام حسين عليه السلام بود و پس از آن در سال 1243 هجرى قمرى توليت حرم ابوالفضل عليه السلام را برعهده گرفت .
11. سيد محمد بن جعفر بن مصطفى بن احمد آل طعمه ؛ به سال 1250 هجرى قمرى توليت حرم بوده است .
12. سيد حسين بن حسن بن محمد على بن موسى وهاب ؛ در پى عزل سيد محمد بن جعفر متولى پيشين به موجب فرمان مورخ 25 جمادى الاولى سال 1254 هجرى قمرى توليت حرم حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام به او سپرده شد و در سال 1256 هجرى قمرى از اين سمت بركنار گرديد. در فاصله سالهاى 1256 تا 1259 هجرى قمرى دفتر سيد محمد جعفر، متولى اسبق ، عهده دار توليت حرم بود و پس از اين تاريخ مجددا خود او به توليت حرم رسيد و تا سال 1256 هجرى قمرى در اين سمت ماند.
13. سيد سعيد بن سلطان بن ثابت بن درويش آل ثابت ؛ به سال 1265 هجرى قمرى دو دوره زمانى جداى از هم ، عهده دار سمت توليت شده و در اين مدت به انجام كارهاى بزرگى توفيق يافته است ؛ از جمله اين كه با دربار عثمانى وارد گفت و گو شد و از آنان خواست افراد خاندان هاى متولى حرم امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام را از پرداخت حق دفن در حرم معاف بدارد و به آنان حقوقى هم بدهد. دربار عثمانى اين در خواست را پذيرفت و براى حرم امام حسين عليه السلام و حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام هر كدام 15 خدمتگزار گماشت تا ماهانه از صندوق اداره اوقاف حقوق دريافت كنند.
14. سيد حسين معروف به نائب التوايه ، فرزند سيد سعيد بن سلطان آل ثابت ؛ چون در هنگام به ارث بردن سمت توليت خردسال بود، به نيابت از او سيد حسين بن سيد محمد على آل ضياء الدين عهده دار امور حرم شد، تا آن كه ناصر الدين شاه در سفر خود به كربلا، سيد حسين نايب التواليه را عزل كرد و رسما اين سمت را به سيد حسين آل ضياء الدين سپرد. در پى اين اقدام ، سيد حسين آل ثابت ناگزير به استانبول رفت تا به كمك حكومت عثمانى سمت خود را باز پس گيرد. اما در اين كار توفيقى نيافت و در نتيجه راهى ايران شد و در آن جا به تلاش هايى دست زد. شاه ايران در نتيجه اين تلاش ها، توليت حرم امام رضا عليه السلام را به او سپرد.
15. سيد حسين بن محمد على بن مصطفى بن محمد بن شرف الدين بن ضياء الدين بن يحيى بن طعمه (طعمه اول )؛ به سال 1282 هجرى قمرى عهده دار توليت شد و تا پايان زندگى ؛ يعنى سال 1288 هجرى قمرى در اين سمت ماند.
16. سيد مصطفى بن سيد حسين بن محمد على ضياء الدين ؛ پس از درگذشت پدرش سيد حسين متولى پيشگفته ، اين سمت را در اختيار گرفت و تا سال 1297 هجرى قمرى آن را عهده دار بود.
17. سيد محمد مهدى بن محمد كاظم بن حسين بن درويش بن احمد آل طعمه ؛ پس از درگذشت توليت پيشين در سال 1297 هجرى قمرى بدين سمت گماشته و به سال 1298 يعنى سال بعد بر كنار شد. او كه خطيبى فاضل بود و به سال 1334 هجرى قمرى در گذشت ، نيكوكارى هاى فراوانى داشت . از آن جمله اقدامى است كه روزنامه الزوراى بغداد آن را چنين گزارش مى كند:
(سيد محمد مهدى آل طعمه كليددار حرم حضرت ابوالفضل مبلغ 125000 قرش كمك به ساخت كتابخانه رشيدى در بغداد كمك كرد).
18. سيد مرتضى بن مصطفى بن حسين آل ضياء الدين ؛ چون در هنگام به ارث رسيدن توليت به وى ، هنوز خردسال بود، او سيد محمد مهدى توليت پيشگفته در رديف 17، اين سمت را در اختيار گرفت تا هنگامى كه نزد حكومت بغداد از او بدگويى كردند. هنگامى كه حكمران بغداد به زيارت كربلا آمد، از نرديك اطمينان يافت . سيد مرتضى توانايى اداره حرم را دار است . از همين روى ، به سال 1298 هجرى قمرى دربار عثمانى فرمان توليت او را صادر كرد. از اين زمان تا هنگام رسيدن سيد مرتضى به سن بلوغ ، عمويش سيد عباس سيد حسين آل ضياء الدين به نيابت از او امو حرم را عهده دار بود. در روز پنج شنبه 18 ربيع الاول سال 1357 هجرى قمرى (17 ماه مه 1938 ميلادى ) در گذشت . از اقدامات شايسته او مى توان از طرح آبرسانى كربلا ياد كرد.
19. سيد سيد محمد حسين بن سيد مرتضى آل ضياء الدين ؛ پس از درگذشت پدرش به سال 1357 هجرى قمرى توليت حرم را در اختيار گرفت . او كه از شخصيت هاى برجسته و فرهيخته و داراى صفات برجسته اى بود، اقدامات و مواضع شايسته اى داشت كه از آن جمله است : اهداى هديه تشكر ارزشمندى به عباس محمود عقاد به مناسبت تاليف كتاب ابوالشهداء، برقرارى صلح ميان مردم كاظمين و نجف در شب عاشوراى 1946 ميلادى ، باز داشتن پليس از ورود به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام در خلال قيام مردمى در اكتبر 1952 ميلادى . او در روز 16 ربيع الثانى سال 1372 هجرى قمرى برابر با سال 1953 ميلادى . در گذشت و در چهلم در گذشتش مجلس بى همانندى ترتيب دادند و شاعران و اديبان او را رثا گفتند.
20. سيد بدر الدين بن سيد محمد حسن آل ضياء الدين ؛ در سال 1372 هجرى قمرى عهده دار توليت و به سال 1358 هجرى قمرى از اين سمت بركنار شد و در روز پنج شنبه 4 شوال 1406 هجرى قمرى در گذشت .
پس از بركنارى اش در سال 1358 هجرى قمرى ، سيد حسن سيد صافى آل ضياء الدين به جاى وى اداره حرم را در دست گرفت .
21. سيد محمد حسين بن مهدى آل ضياء الدين ، از سال 1402 تا 1411 هجرى قمرى عهده دار توليت بود. اين كار را با دست انديشى و تدبير به انجام رساند